میخواهم اعترافی بکنم: طرف صحبتِ
شما قصد دارد سالن سینما را ترک کند. به پیادهروی کمابیش خلوت و کمابیش روشن
بازگردد و نامطمئن به دنبال کافه یا جایی دیگر برود، در سکوت قدم میزند (دوست
ندارد فیلمی را که دیده شرح دهد) اندکی منگ است، توی خودش فرو رفته، سردش است، -
خوابآلود است، این چیزی است که ذهنش را به خود مشغول کرده، جسمش بیحال، سست و
کرخت شده، پریشان حال است و حتی بیخیال. به بیانی دیگر، از هیپنوتیزم بیرون آمده.
***
معنای "تاریکی" سینما چیست؟ (هر گاه کلمه سینما را میشنوم،
ناخودآگاه به جای فیلم، به یاد سالن میافتم) نه تنها تاریکی جوهرهی رویاست، بلکه
رنگی است که پژواکی اروتیک به همرا دارد؛ بخاطر نزدیکی و تماس انسانی در سالن
سینما، بخاطر غیاب دنیای مادی بیرون، بخاطر راحتی طرز نشستن (چند نفر از مخاطبین
سینما چنان در صندلی فرو میروند، گویی بر روی تختشان خوابیدهاند و پاهایشان را
روی صندلی جلویی آویزان میکنند) سالن سینما محلِ حضور است (حتی بیش از گردش)، جنبوجوش
بدنها است که بهترین تعریف و مصداق اروتیسیزم مدرن است.
***
در این تاریکی سینما (ناشناس، ازدحام، شلوغ – آه، دلتنگی، سرخوردگی
از نمایشهای خصوصی!) جذابیت فیلم (هر فیلمی) حاصل میشود. به تجربهی متضاد آن
فکر کنید: در تلویزیون، جایی که فیلم به نمایش در میآید، هیچ جاذبهای وجود
ندارد: اینجا تاریکی از بین رفته است، گمنامی سرکوب شده است، فضا مانوس و آشناست و
توسط اشیاء شناخته شده مثل مبلمان، فراگرفته و بیروح شده است: اروتیسیزمی که –
نه، به زبان ساده، بخاطر گذر کردن از نوعی خاص از روشنایی، یا به تعبیری، تحقق
نیافتگی، اروتیسیزم مکان از بین میرود: تلویزیون ما را به خانوادهمان سنجاق میکند،
به اثاث و لوازم خانه – قبلها شومینه از آن برخوردار بود، حالا توسط قابلمه
همراهی میشود.
بارت و سینما.
گزیدهی مقالات و مصاحبههای رولان بارت دربارهی سینما.
ترجمهی مازیار اسلامی.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر